خیانت یکی از بدترین اتفاقاتی است که ممکن است در زندگی یک فرد پیش بیاید. این اتفاق انقدر دردآور است که حتی شنیدن اسمش هم لرزه به اندام میاندازد. متاسفانه در عصر حاضر این اتفاق شوم، تبدیل به یکی از بحثهای داغ اجتماعی شده، چیزی که به طور مرتب در موردش در رسانهها میشنویم و یا در بین دوستان و بستگان شاهد آن هستیم. اما آیا در مورد تاثیر این اتفاق بد روی زندگی کودکان هم چیزی میدانیم؟
جواب یک کلمه هست.... خیر
زمانی که در روابط زناشویی خیانتی رخ میدهد، زن و شوهر به قدری درگیر زندگی آشفته خود میشوند که فرزندان را به کل فراموش میکنند. اما فراموش کردن فرزندان نشانه این نیست که آنها تحت تاثیر قرار نمیگیرند، بلکه برعکس، کودکان بزرگترین قربانی خیانت محسوب میشوند.
برای درک تاثیر خیانت بر روح و روان کودک، کمی به گذشته خود فکر کنید، سعی کنید زمانی را به یادآورید که شاهد دعوا و جروبحث بین پدرومادرتان بودید. چه حسی داشتید؟
آیا ترس و نگرانی از دعواهای آنها را به خاطر میآورید؟ شاید هم نگاه نگران خود را به یاد بیاورید، نگاه کودکی مظلوم و ترسیده که گوشهای از اتاق ایستاده و با اضطراب به صحنه روبرویش چشم دوخته.
حال کودکی را تصور کنید که نه تنها شاهد دعوای بزرگترهاست بلکه به چشم میبیند، یکی از والدین حریم شخصی زندگی را پایمال کرده، و با بیرحمی کاری کرده که نتیجهاش صدمهزدن به طرف مقابل است. به نظرتان چنین کودکی چه آیندهای در پیش خواهد داشت؟
کودکی که طعم عشق و وفاداری را نچشیده، چگونه در آینده قادر به حفظ زندگی زناشویی خود خواهد بود؟ چگونه به دیگران اعتماد میکند؟ چگونه سایه این کابوس لعنتی را از زندگیاش دور میکند؟
کودکانی که قربانی خیانت والدین خود میشوند، در آینده دچار مشکلات روانی_اجتماعی فراوانی میشوند از جمله مشکلات کودکانی که والدین خیانتکار داشتهاند شامل موارد زیر است:
احساس شرمندگی از داشتن پدر یا مادر خیانتکار همیشه در زندگی این کودکان دیدهمیشود. چه در زمانی که کودک هستند چه در زمانی که تبدیل به یک بزرگسال شدهاند، این حس شرمندگی همیشه همراه آنها خواهد بود. و چقدر این حس برای کودکی که عاشق پدرومادرش است، دردناک خواهد بود.
این کودکان حتی سالها بعد وقتی تبدیل به یک بزرگسال هم شدند باز هم برایشان سخت است که از پدر یا مادر خیانتکار خود یادی کنند.
یکی دیگر از تاثیرات منفی خیانت والدین بر زندگی کودکان، از بین رفتن حس اعتماد در کودکان است. چنین افرادی در آینده به سختی با دیگران ارتباط برقرار میکنند زیرا پایه و اساس یک ارتباط بر اساس اعتماد است و اگر اعتمادی نباشد ارتباطی هم صورت نمیگیرد.
کودکی که شاهد خیانت یکی از والدین بوده هیچگاه در آینده، به شریک زندگیاش اعتماد نمیکند و این امر زمینهای برای مشکلات خانوادگی در آینده خواهد شد. پس تاثیر رفتارهای پدرومادر بر زندگی فرزندانشان جدی و بلندمدت است.
این حس که هر کسی که اطرافت است در حال فریب توست و دائم دروغ میگوید به دنبال از دست دادن اعتماد به دیگران بوجود میآید. شاید این مساله به نظرتان چیز مهمی نباشد. ولی متاسفانه سبب مشکلات زیادی در آینده شغلی و خانوادگی فرد میشود.
احساس عصبانیت نسبت به والد خیانتکار همیشه در وجود این کودکان وجود دارد و در هر شرایطی خود را نشان میدهد. خشمی که در وجود فرزند انباشته میشود، خود زمینهساز بیماریهای روحی و روانی فراوانی است. این خشم گاهی آن قدر برای کودک دردآور است که وی برای کاهش این درد، اقدام به خودکشی میکند.
با اینکه در خیانت والدین، کودکان بیگناهترین افراداند و هیچ تقصیری ندارند باز هم دچار عذاب وجدان میشوند. آنها مدام با خود فکر میکنند که شاید من برای پدرم فرزند خوبی نبودم؟ شاید مادرم مرا به قدر کافی دوست نداشت؟ شاید اگر پسر خوبی بودم، پدر (یا مادرم) خیانت نمیکرد. شاید اگر بزرگتر بودم، میتوانستم جلوی این کار را بگیرم!
این حس عذاب وجدان برای یک کودک که هیچ تقصیری هم ندارد بسیار سنگین و زجرآور است.
متاسفانه والدین خیانتکار حتی به ذهنشان هم خطور نمیکند که خیانت آنها چه اثرات بدی برای فرزند دلبندشان دارد.
خوشگذرانی پدر یا مادر خیانتکار سبب نابودی روح و روان کودک میشود و این، یک گناه نابخشودنی است. گناهی که در آینده دامنگیر خود طرف میشود.
اکثر کودکانی که قربانی خیانت والدین خود شدند، در آینده احتمال بزهکاری، انحراف جنسی، پرخاشگری، افسردگی در آنان بیشتر است. پس چنین والدینی باید خود را برای آینده نامعلوم فرزندانشان آماده کنند. شاید این بدترین تنبیه برای آنها باشد.
۰ دیدگاه