ما انسانها به بعضی از رفتارهای روزمره خود چنان عادت کردیم که تبدیل به بخش مهمی از زندگی ما شده، مثل اینکه در هفته غذاهای خاصی را میخوریم، هر روز به مکان خاصی برای کار یا تحصیل میریم و یا با یک سری از افراد بیشتر معاشرت داریم.
این عادتهای همیشگی هم مفیده هم باعث سریع پیش رفتن کارها میشه. اما امان از روزی که تو تاروپود این کارهای تکراری گیر بیفتیم، حس خفگی این گیر افتادن لحظهای از ما جدا نمیشه.
مثل فردی میمونیم که تو یک گودال وحشتناک افتاده و هیچ راه نجاتی نداره.
مطمئناً شما هم این گیرافتادنو بارها و بارها تو زندگی تجربه کردید. تو چنین شرایطی، زندگی آدم طوری پیش میره که احساس ناامیدی بهش دست میده و از هر طرفی که میره به بنبست میخوره.
مثل زمانهایی که از رابطهمون با شخص خاصی ناراضی هستیم ولی به آن ادامه میدیم، زیرا فکر میکنیم بهتر از این فرد برای ما پیدا نمیشه ، یا وقتی که از شغلمون متنفریم اما جرات رها کردن آن را نداریم، و یا حتی مواقعی که به رویاهای خود فکر میکنیم و در نهایت ناباوری به این نتیجه میرسیم که این زندگی با رویاهای ما زمین تا آسمون فاصله داره. تو چنین شرایطی کاملا احساس میکنیم گیرافتادیم.
برای از بین بردن این حس بد گیرافتادن، باید به عقب برگردیم و زندگی خود را مورد ارزیابی قرار بدیم. نقاط قوت خود را بشناسیم و از بین هزاران محدودیت و مشکلات گوناگون دست به انتخاب آگاهانه بزنیم.
از جمله انتخابهای اگاهانهای که میتونیم داشتهباشیم: دوری از اهداف غیرواقعی، شناخت کامل خود، عدم مقایسه خود با دیگران و.... که در زیر به طور مفصل در مورد آن صحبت میکنیم.
دلیل پیدایش حس گیرافتادن در زندگی چیست؟
۱_اهداف غیر واقعی :
در بیشتر مواقع ما به دنبال اهدافی هستیم که با شرایط، توانایی و روحیات ما مطابقت نداره. این اهداف غیرواقعی موجب خستگی و ناراحتی ما میشه، در نتیجه احساس گیرافتادن میکنیم. اهداف ما باید مطابق با شخصیت و توانایی ما باشه تا ما را به سمت زندگی موفقتر هدایت کنه.
تا وقتی که خود را نشناسیم، قادر به تصمیمگیری درست نیستیم.
این دیگران ممکنه هر کسی باشه از دوست و همکار گرفته تا موفقترین افراد دنیا. اما نکته اینجاست : زندگی هر کس طبق شرایط خودش پیش میره و شرایط زندگی انسانها با هم متفاوته. پس مقایسه کردن فقط سبب ناامیدی بیشتر ما میشه. و اینکه حس کنیم تو این وضعیت گیر کردیم و راه نجاتی نداریم.
یکی از سوالاتی که هنگام خستهشدن از انجام کارهای تکراری و روزمره از خود میپرسیم این است:
چرا این کار را انجام میدم؟
بعضی از کارهای تکراری جزئی از زندگی ما محسوب میشند. به طور مثال :کار یک راننده تاکسی جابهجا کردن مسافر است، این یک کار تکراری است. ولی بخش مهمی از زندگی فرد را تشکیل میده.
به سوالات خود، جواب صادقانهای بدید. جواب دادن به این سوالات باعث میشه به زمان حال توجه کنید و انگیزه بیشتری برای انجام کارها داشتهباشید.
۵_ نداشتن هیچ تصویری از آیندهای که دوست داریم:
تصویری که از آینده خود میسازید، به شما کمک میکنه تا از حس گیرافتادن رهایی یابید. زیرا این تصویر به شما شوروشوق و توان برای ادامه مسیر را میده.
شروع دوباره میتونه پایان دادن به یک رابطه ناخوشایند باشه. درسته خاتمهدادن به یک رابطه باعث ناراحتی و ناامیدی شما میشه. ولی باید این پایان را، نقطه آغاز یک زندگی جدید در نظر بگیرید. این یک فصل جدید در زندگی شماست و شانس شما را برای داشتن یک زندگی شاد و هیجانانگیز افزایش میده.
اتفاقات خوب زمانی پیش میاد، که افکاری زیبا و مثبت داشتهباشید.
احساسات خود را بنویسید، اینکار نتیجه خوبی داره. نوشتن احساسات باعث میشه پی ببرید: بعضی مکانها یا اشخاص و یا حتی یادآوری بعضی از تجربهها، ناخودآگاه باعث ناراحتیتون میشه. شناخت این مسائل کمک زیادی بهتون میکنه تا از شر بعضی از چیزها راحت بشید.
شما نمیتونید همه چیز را کنترل کنید، بنابراین باید یاد بگیرید که بعضی از اتفاقات خارج از توان و کنترل شماست.پس زیاد فکر کردن به اتفاقاتی که دست شما نیست نتیجهای جز احساس ناامیدی نداره.
مثلا هیچ تمایلی به تغییر شغل یا یادگرفتن یک ورزش جدید نداریم. زیرا این تغییرات خارج از محدوده امن ماست.
اما شادی و هیجان و دوری از حس گیرافتادن فراتر از محدوده امن قرار داره. پس برای تجربه یک زندگی هیجانانگیز از محدوده امن زندگیت خارج شده. انجام اینکار در ابتدا میتونه ناراحتکننده باشه ولی راهی عالی برای تقویت زندگی شماست.
امیدوارم این پست وبلاگ یک تجربه براتون مفید بوده باشه و با رعایت نکات فوق هیچوقت احساس گیرافتادن تو منجلاب زندگی رو نداشته باشید.
۰ دیدگاه