بیش از حد حرفزدن، یکی از مشکلاتی است که هر یک از ما به نحوی با آن درگیر هستیم. با اینکه حرفزدن یکی از راههای فوقالعاده برقراری ارتباط بین دو نفر است، ولی در بیشتر اوقات سبب بروز مشکلات عدیدهای میشود.
دلایلی که حرفزدن معمولی ما را، تبدیل به یک معضل یا حتی سوءتفاهم میکند، شامل موارد زیر است:
_ما صحبت میکنیم تا ارزشهای خود را به دیگران نشان دهیم.
_در مورد مسائل مختلف نظر میدهیم تا بگوییم مهم و باهوش هستیم.
_در هر شرایط و موقعیتی سعی میکنیم با حرفزدن برای خود جایگاهی ایجاد کنیم و احترام دیگران را به دست آوریم.
_یکی دیگر از کارهای نادرستی که انجام میدهیم این است که دیگران را با حرفهایمان تحقیر میکنیم تا کمی احساس بزرگی کنیم.
و متأسفانه زمانی متوجه اشتباه خود میشویم که کار از کار گذشته، حرفی که نباید به زبان میآوردیم را بدون فکر بیان کردیم و همین، سرآغاز مشکلات و سوتفاهمهای دیگر است.
باور کنید :
قدرت سکوت از حرفزدن بیشتر است. زمانی که بیوقفه در مورد خودمان یا دیگران صحبت میکنیم، در حال دادن اطلاعات زیادی به طرف مقابل هستیم. هر چه به دیگران اطلاعات بیشتری بدهیم، سلاح قویتری در اختیار آنها قرار میدهیم. سلاحی که به راحتی بر علیه خود ما مورد استفاده قرار میگیرد.
پس، سکوت کردن را یاد بگیرید. یاد بگیرید چه زمانی برای صحبت کردن مناسب است و چه زمانی برای سکوت کردن.
این انتخاب سختی است. زیرا همیشه همه چیز آنطور که ما میخواهیم پیش نمیرود. گاهی شرایط جوری بهم میریزد که ما را وادار به واکنش نشان دادن و حرف زدن میکند.
شرایط به قدری برای ما غیرقابلتحمل میشود که توان منطقی فکرکردن را از دست میدهیم. و خوب کاملا مشخص است در چنین موقعیتی چه حرفهایی میزنیم.
اما یک چیز را همیشه به خاطر بسپارید، سکوت یعنی رمزوراز، یعنی مرموز بودن.
و این مرموز بودن بیشتر از آنچه که تصورش را کنید برایتان سودآور خواهد بود.
تصور کنید : همکار عصبانیتان شروع به دادوفریاد میکند. او شما را مقصر اشتباهی که در پروژه پیشآمده، میداند. شما به جای بحثکردن با او، سکوت میکنید. این سکوت او را گیج میکند، اعتمادبهنفساش را از دست میدهد، برای لحظهای به خودش و حرفهایش شک میکند. با خود میگوید: "شاید اشتباه از من بود؟"
میبینید، فقط با سکوتکردن، طرف مقابل را در شرایطی قرار میدهید که به تواناییهای خودش هم شک میکند. این یکی از مزایای فوقالعاده سکوت است.
با سکوت کردن، اطلاعات کمی از خودتان به دیگران میدهید. درنتیجه، آنها سلاحی برای حمله به شما پیدا نمیکنند. از طرفی، اگر طرف مقابلتان به شما علاقه داشتهباشد، دچار یک نوع سردرگمی میشود. او نمیداند شما به چه چیزهایی علاقه دارید و یا از چه رفتارهایی متنفرید.
او نمیداند، چون شما این اطلاعات را به سادگی در اختیار وی نمیگذارید.
پس، مجبور میشود تمام تلاشش را برای شناخت بیشتر شما انجام دهد. و این یعنی در مسیر درستی از رابطه قرار دارید.
البته سکوتکردن همه جا به نفع شما نیست. بحث ما در این پست از وبسایت چیکادی در مورد این موضوع است که یاد بگیریم کجا صحبت کنیم و کجا سکوت.
موفق باشید.
۰ دیدگاه