چرا هیچ چیز من را خوشحال نمی‌کند؟ چرا آدم شادی نیستم؟ ۳
اشتراک گذاری مطلب

چرا هیچ چیز من را خوشحال نمی‌کند؟ چرا آدم شادی نیستم؟

چرا خوشحال نیستم؟ چرا احساس شادی نمی‌کنم؟ چرا از درون احساس پوچی می‌کنم؟ چرا هیچوقت راضی نمیشم؟
این‌ها سوالاتی است که هر چند وقت یکبار از خودمون می‌پرسیم. بیشتر وقت‌ها جواب قانع‌کننده‌ای برای این سوال‌ها پیدا نمی‌کنیم و دوباره با ذهن آشفته، مشغول انجام کارهای روزمره خود می‌شویم.
اما در این پست از وبسایت چیکادی قصد داریم، درباره اینکه چرا احساس خوشحالی نمی‌کنیم، صحبت کنیم. پیشنهاد می‌کنم برای یافتن جواب سوالات خود، ادامه مطلب را بخوانید.
اولین نکته‌ای که تو این پست باید به آن توجه شود، فرق بین احساس رضایت و خوشحالی است.
این دو حس کاملا با هم فرق دارند. اجازه دهید با یک مثال، این مسئله را توضیح دهم:
تا سالها بین مردم اینطور رواج بود که ثروتمندان همه چی دارند ولی احساس خوشحالی نمی‌کنند، مثلا تو یک سریال تلویزیونی، خانواده فقیری را نشان می‌دادند که با وجود کلی مشکل، خوشحال و خندان بودند. تا حدی این مساله درست است.
پول، ثروت، شهرت، موفقیت باعث خوشحالی نمی‌شود، ولی سبب احساس رضایت می‌شود.
شاید به همین دلیل در سریال‌های تلویزیونی، افراد ثروتمند خوشحال نبودند، چون پول هیچوقت شادی نمی‌آورد، بلکه سبب احساس خشنودی و رضایت می‌شود.
به طور مثال :
زمانی که شما ماشین دلخواه‌تان را می‌خرید، احساس رضایت می‌کنید. و متاسفانه، خیلی وقت‌ها این احساس رضایت را با خوشحالی اشتباه می‌گیریم.
بعد از یک مدت، احساس رضایت از بین می‌رود، آنوقت از خود می‌پرسیم: من که به ماشین مورد علاقه‌ام رسیدم، پس چرا احساس خوشحالی نمی‌کنم؟
نکته مهم اینجاست: که این خوشحالی از اول هم وجود نداشته. بین خوشحال بودن و احساس رضایت فرق وجود دارد.  اما فرق این دو در چیست؟

تفاوت بین احساس رضایت با خوشحالی:

احساس رضایت، زمانی بوجود می‌آید که ما به هدفی که در ذهن خود داشتیم، برسیم.
مثلا:
ماشین مورد علاقه خود را می‌خریم.
تو شرکتی که دوست داریم، استخدام می‌شویم.
پروژه خود را با موفقیت به اتمام می‌رسانیم.
شام مفصلی آماده می‌کنیم.
همه اینها، نقاط قوت ما در زندگی هستند، برای مدتی حس خوبی را در ما بوجود می‌آورند. ولی فقط برای مدتی.
با گذر زمان، این حس خوشایند، کم و کمتر می‌شود. تا جایی که دیگر هیچ لذتی برای ما ندارند.
پس، تا اینجا متوجه شدیم، حس رضایت، موقت و گذراست و زمانی بوجود می‌آید که ما به هدفی که در ذهن داشتیم، برسیم.
اما خوشحالی،
خوشحالی یک حس درونی و روحی است. هیچ ربطی به پول و موفقیت ندارد. ممکن است فقیرترین افراد، با اینکه نیازهایشان برآورده نمی‌شود، احساس شادی کنند. اما چطور چنین چیزی ممکن است؟
یک نگاه به زندگی خود بیاندازید.

چه چیزهایی خوبی در زندگی شما وجود دارد که دیگران از آن بی‌بهره‌اند؟ با وجود نعمت‌های زیادی که در زندگی‌تان جریان دارد، چرا احساس شادی نمی‌کنید؟

احساس شادی نمی‌کنید چون در لحظه زندگی نمی‌کنید. چون نسبت به اتفاقاتی که همین الان در حال رخ دادن هستند، بی‌توجه‌اید.
همه ما نسبت به لحظه لحظه زندگی خود بی‌توجه‌ایم، ما دائما در حال برنامه‌ریزی برای آینده هستیم. تمام مدت به این فکر می‌کنیم که در آینده نزدیک یا دور، چه کارهایی را انجام دهیم و یا چه چیزهایی را بخریم.
موضوع اینجاست: وقتی آینده‌ای که انتظارش را می‌کشیدیم، فرا می‌رسد، می‌بینیم اصلا چیزی که فکرش را می‌کردیم، نیست.
به طور مثال : برای تعطیلات آخر هفته کلی برنامه‌ریزی می‌کنیم، کلی شوروشوق برای تعطیلات داریم. ولی وقتی به تعطیلات می‌رویم، احساس شادی نمی‌کنیم. چرا؟
چون عادت کردیم به آینده فکر کنیم  یا غصه گذشته را بخوریم. یاد نگرفتیم از لحظاتی که داریم، لذت ببریم.
برای اینکه با مفهوم خوشحال بودن آشنا شوید، اجازه دهید چند مثال بزنم:
همه ما خاطراتی از لحظاتی داریم که تو جمع خانواده یا دوستان بودیم و خیلی به ما خوش گذشت. هر وقت یاد این خاطرات می‌افتیم، لبخند به لب می‌آوریم. چرا این خاطرات انقدر برای ما خوشایند‌اند؟
چون با تمام وجود در آن لحظات حضور داشتیم و دائما به کارهای عقب‌افتاده و.... فکر نمی‌کردیم.
یا لحظات زیبایی که با نامزدتان در زیر باران قدم می‌زدید را هیچگاه فراموش نمی‌کنید. چون این لحظات هم واقعی بودند.

لحظات واقعی یعنی : زمان‌هایی که با تمام وجود در لحظه حال زندگی می‌کردیم، فارغ از فکر کردن به گذشته یا آینده.

اجازه دهید مثال دیگری بزنم:
گاهی اوقات در سفر، به یک موسیقی خاصی گوش می‌دهیم، تا سالها بعد، هر وقت این موسیقی به گوش ما می‌خورد، حس‌‌و‌حال همان سفر به ما دست می‌دهد. آن حال خوش را هیچوقت فراموش نمی‌کنیم، چون با تمام وجود در آن لحظه زندگی کردیم.
حتما تا حالا متوجه شدید چرا احساس شادی نمی‌کنید؟
چون هیچگاه از همین لحظه‌ای که داریم، لذت نمی‌بریم. در زندگی ما، تعداد لحظات واقعی یعنی لحظاتی که با گوشت و پوست خود آن را درک کرده‌ایم، خیلی کم است.
ممکن است در زندگی به خیلی از دستاوردها و موفقیت‌ها برسیم، اما همه اینها برای مدتی به ما احساس رضایت می‌دهند. بعد از گذشت زمان، دوباره احساس پوچی می‌کنیم. فکر می‌کنیم اگر به فلان موقعیت اجتماعی برسم، اگر فلان ماشین و بخرم، همه چی درست می‌شود و می‌توانم شاد باسم. اما.... زهی خیال باطل.
این اتفاق نمی‌افتد چون احساس خوشحالی ربطی به دستاوردها ندارد.
خوشحالی یک انتخاب است. یعنی بتوانی همین لحظه تصمیم بگیری خوشحال باشی و با تمام وجودت با کودک دلبندت بازی کنی. بتوانی فعالانه به حرفهای فرزند نوجوانت گوش دهی، بتوانی از رانندگی کردن لذت ببری، بتوانی با میل و اشتیاق غذا بخوری و طعم دلپذیرش را حس کنی، بتوانی.....


۳ دیدگاه

  1. سلام به نظر من نه پول نه ثروت ونه شهرت احساس خوشحالی نمیاره ولی میتونه یکی از دلایلش باشه .

    خانواده ودوستان هستند که احساس خوشحالی به وجود میارن آدم تنها خوشحال نیست .

  2. علیرضاعلیرضا میگه:

    سلام
    با توجه به نظری که دوستمون دادن میخوام بگم ممکنه آدما با داشتن دوستای زیاد خانواده و کلی عامل خوشحالی هنوز هم خوشحال نباشن
    شاید دوستای زیادی داشته باشن و بازهم تنها باشن
    خوشحالی بنظرم دلیل میخواد
    دلیل اصلیش اینه که خودمون تلاش کنیم خوشحال و شاد باشیم ولی با داشته هایی که داریمم همیشه نمیشه شاد بود
    مثلا ممکنه دوستایی داشته باشیم که یه رابطه سمی داریم باهاشون همیشه برامون ضرر هستن و مارو از زندگی ارومی که داشتیم دور کنن حتی
    بنظرم صرف اینکه دوستانی داریم و در کنار خانواده ایم لزوما خوشحالی برامون ایجاد نمیشه

    • ممنون.حرفاتون کاملا درسته.
      وجود ادم های سمی زندگی رو به گام آدم تلخ میکنه.
      و صد البته شادی رو باید خودمون خلق کنیم.

  3. فرنازفرناز میگه:

    به نظر من آدم ها زمانی که در زندگی شون هدفی رو دنبال نمیکنن احساس وقت تلف کردن میکنن چون احساس میکنن که رشد نمیکن در صورتی که رشد یک نیاز ذاتی و فطری برای انسانه.دوم اینکه آدم هایی که خودشون رو بروز نمیدن یکی دیگه از دلایلی هست که میتونی جلویه خوشحالی رو بگیره.

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی