سورهای از قرآن، که زنها از آن دوری میکنند.
نام سوره نساء حتی برای کسانی که قرآن نمیخوانند هم آشناست. سورهای که بیش از بیست بار نام نساء (زنان) در آن آوردهشده و اکثر احکام آن مربوط به زنهاست. احکامی همچون یک مرد چند همسر میتواند بگیرد؟ با چه زنهایی نباید ازدواج کرد؟ و یا..... اشاره به برتری مرد به زن و حتی کتک زدن زن.
شاید به خاطر همین گفتههاست، که اکثر زنها از این سوره دلخوشی ندارند. و این سوره را دلیلی بر بیعدالتی خدا میدانند.
اولین بار که تصمیم گرفتم سورههای قرآن را به زبان فارسی بخوانم، را هرگز یادم نمیرود. وقتی به این آیه از سوره نساء رسیدم که به مردها میگفت اگر همسرتان از شما نافرمانی کرد، اول نصیحتش کنید، دوم بسترتان را از او جدا کنید، و سوم..... کتکش بزنید.
همان جا قرآن بستم و از خواندن آن پشیمان شدم. با اینکه بعدها، تفسیرهای مختلفی از این آیه قرآن، شنیدم. ولی هیچکدام راضیام نکرد. تا اینکه به تفسیر جالبی از این آیه از زبان شمس تبریزی رسیدم.
تو یک قسمت کتاب ملت عشق، کتابی که در مورد رابطه عرفانی مولوی و شمس تبریزی است. کیمیا دخترخوانده مولوی از شمس در مورد تفسیر آیهای از سوره نساء سوال میپرسد:
شمس پرسید :
" درک کدام سوره برایت سخت است ؟"
آهسته گفتم : " سوره نسا. چند مطلب در این سوره هست ، مثلا میگوید مردها از زنها برترند. حتی میگوید مرد میتواند زنش را کتک بزند.. "
" راست می گویی ؟ نه بابا ! "
.
شمس چنان با حالت اغراق امیزی حیرت خود را نشان داد ، که درست نفهمیدم جدی است یا دارد سر به سرم می گذارد. مدتی بی آن که حرفی بزنیم ، همانطور روبروی هم ماندیم. بعد شمس تبریزی شروع به از بر خواندن کرد :
مردان از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است ، و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند ، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوی عفیفند و فرمان خدای را نگاه میدارند.
و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید ، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند ، از آن پس دیگر راه بیداد در پیش مگیرید . و خدا بلند پایه و بزرگ است.
شمس ، پس از خواندن تمام آیه ، چشم هایشان را باز کرد و مرا نگاه کرد. تبسمی نامحسوس بر لبانش نشست. بعد بار دیگر از اول شروع کرد ،
مردان سرپرست و پیشکار زناناند ، به واسطه این که خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری عنایت فرموده و نیز به دلیل اینکه هزینه زندگی را مردان تامین میکنند . پس ، زنان صالح، درستکار و فرمانبردارند و در غیاب همسر خود حافظ حقوق اویند و آنچه خداوند به حفظ آن امر فرموده است.
اگر از نافرمانیشان نگرانید ، نخست آن هارا نصیحت کنید ، اگر فایده نکرد ، از همبستری با آن ها دوری گزینید و اگر آن هم فایده نکرد از ان جایی که هستند به جایی دیگر بفرستیدشان/ از خانه بیرونشان کنید.
پس اگر از شما اطلاعت کردند ، دنبال یافتن راهی برای ازار دادن آن ها نباشید. همانا خداوند آن بزرگ و بی همتا در والایی است.
شمس پرسید " : نظرت چیست کیمیا ؟ به نظر تو بین این دو فرقی هست ؟
" گفتم " : بله ، هست. دو تفسیر مختلف از یک آیه را خواندی. چقدر بافتشان متفاوت بود. اولی به مرد ها اجازه می دهد زنانشان را بزنند. دومی حتی در بدترین وضع می گوید دور شود یا دورش کن. بین این دو خیلی فرق هست. چرا اینطور است ؟
گفت " : قرآن رودی خروشان است. به چشم کسی که از دور نگاه می کند، جریانی واحد می رسد ، در نظر کسی که درونش شنا می کند ، چهار رود جداگانه.
انواع ماهی ها را در نظر بگیر کیمیا. بعضی ماهی ها در آب های کم عمق زندگی میکنند ، بعضی ها در اعماق .
ما انسان ها هم اینطور هستیم. با توجه به فطرتمان و میزان درکمان در لایه ای میمانیم و آنجا شنا میکنیم.
" با آنکه گفتم " : انگار نفهمیده ام . " اما کم کم داشتم میفهمیدم. "
برای کسانی که دوست دارند نزدیک ساحل شنا کنند ، لایه ظاهری قرآن کفایت می کند. حیف که بیشتر آدم ها این طورند. معنای ظاهری کلمهها را میگیرند. بعضیها با خواندن سوره نسا به این نتیجه میرسند که مردها برتر از زنها آفریده شدهاند. چیزی را میبینند که دلشان می خواهد ببینند .
" پرسیدم " : دیگر جریان ها چطور ؟"
شمس با ملایمت نگاهم کرد. بی اراده نگاهم به دهانش دوخته شد. لب هایش صورتی و خوش ترکیب بود. دهانش به باغی پنهان و دعوت کننده می مانست. " سه جریان دیگر هم هست.
دومین جریان از اولی عمیق تر است ، اما با این همه به ساحل نزدیک است. انسان آگاهیاش که بیشتر میشود ، بیش تر به ارزش کتاب پی میبرد. اما برای این کار باید در اعماق متن غوطهور بشوی. مثل ماهی !"
به حرف هایش که گوش می کردم ، هم حس می کردم خالی خالی ام ، هم پر میشدم.
پرسیدم " : خوب ، پس از غوطه ور شدن چه می شود ؟"
" سومین جریان ، لایه باطنی است.اگر سوره نسا را با چشم دل بخوانی ،میبینی که این آیه درباره زنها و مردها نیست ، بلکه درباره مردانگی و زنانگی است. در تصوف فنا و بقا با حالتهای زنانگی و مردانگی مطابقت دارد و همگیمان ، من و تو هم همینطور ، حالت های زنانگی و مردانگی را درون خود داریم ، منتها با نسبت های متفاوت. هرگاه به روی هر دو آغوشی بگشاییم ، کامل می شویم و به آرامش و صلح میرسیم . (روانشناسها هم معتقدند: درون هر انسانی، هم زنانگی قرار دارد هم مردانگی)
زمانی که کتاب ملت عشق و خواندم، به این نتیجه رسیدم هر کس با توجه به رشد روحی و معنوی خودش، قرآن را تفسیر میکند. و این مساله برایم خیلی عجیب و دلنشین بود.
سلام
متن خیلی خیلی خیلی خوبی بود
هم آموزنده هم حرکت دهنده
ممنونم
انتشار این مطلب برای خیلی از ذهن های جست و جو گر جرقه بزرگ ایجاد میکنه برای تغییر در فهم و نوع نگرش و برخورد تحقیقی با اصل معنی و مفهوم یک کلمه . سپاس
بله دقیقا حق با شماست دوست عزیز