تا کی باید مجرد بمونم؟ ۲
اشتراک گذاری مطلب

تا کی باید مجرد بمونم؟

زنی که سنش از سی سالگی می‌گذره و هنوز هم ازدواج نکرده، شروع می‌کنه از خودش سوال پرسیدن.... چرا هنوز مجردم؟ تا کی قراره با پدرومادرم زندگی کنم؟ چرا هیچ مردی جذب من نمیشه؟ چرا انقدر احساس بدبختی می‌کنم؟ کم‌کم شرایط جسمی‌ام تغییر میکنه و دیگه نمی‌تونم بچه‌دار بشم....
به ظاهر ساده این سوال‌ها نگاه نکنید، این سوالات مثل خوره به جان طرف می‌افتد و شروع به خوردن جسم و روح‌اش می‌کند.
این دسته از سوالات برای زنها، اصلا شوخی و پیش‌پاافتاده نیست. سوالاتی است که عمیقا باعث ناراحتی آنها می‌شود. مخصوصا، وقتی به این فکر می‌کنند که با بالا رفتن سن، شانس کمتری برای بچه‌دار شدن دارند.
اما من در اینجا قصد دارم در مورد موضوعی، مهمتر از بچه‌دار شدن با این خانم‌های جوان صحبت کنم و آن هم، خوشحال و راضی‌بودن در زمان حال است.

ممکن است بپرسید با این همه نگرانی‌های مختلفی که دارم، چطور به خوشحال بودن فکر کنم؟

باید عرض کنم: اگر جز آن دسته از افرادی هستید که فکر می‌کنند: با ازدواج کردن و بچه‌دار شدن، به اوج خوشبختی می‌رسند، کاملا در اشتباه هستید. با ازدواج کردن و بچه‌دار‌شدن، واقعیت تلخ بدبختی، با بی‌رحمی به صورت‌تان سیلی می‌زند. می‌خواهید بدانید علتش چیست؟
وقتی در دوران مجردی که محدودیت کمتری برای انجام کارهای خود دارید و آزادانه‌تر می‌توانید به خواسته‌هایتان برسید، احساس بدبختی می‌کنید. در دوران متاهلی که برای هر کاری باید نظر فرد دیگری را هم بدانید، خوشحال خواهید بود؟
مجرد بودن یک نعمت است. ولی متاسفانه تو کشور ما، به خاطر وجود یک سری از باورهای غلط، این مرحله از زندگی فرد، به تلخ‌ترین لحظات زندگیش تبدیل می‌شود. مخصوصا اگر سن فرد بالا رفته‌باشد.
اما مطمئنا، شما که در حال خواندن این مطلب هستید با دیگران فرق دارید. پس بدانید : مجردی یک بخش اساسی از رشد و یادگیری بیشتر درباره خودتان است. دوران مجردی، زمانی است که شما قوی‌تر می‌شوید، اولویت‌ها و علائق خود را بهتر می‌شناسید. مجرد بودن، فرصتی به شما می‌دهد که در مورد خودتان فکر کنید ، اینکه چه کسی می‌خواهید باشید و چه چیزی از زندگی می‌خواهید؟
در دوران مجردی، کنترل بیشتری روی زندگی‌تان دارید. در حالی که در زندگی متاهلی برای هر قدمی که بر می‌دارید باید به همسر و فرزندان خود هم، فکر کنید. در خیلی از روابط زناشویی، زنها مجبورند به خاطر مصلحت خانواده، از ادامه تحصیل، شغل، دوست‌ها و اقوام خود، صرف‌نظر کنند.
بله، در حال حاضر نگرانی‌های زیادی در مورد آینده خود دارید ولی زندگی متاهلی هم مشکلات خاص خودش را دارد. وقتی در این مرحله از زندگی، قادر نیستید شرایط را به نحو خودتان تغییر دهید و دائما زانوی غم بغل گرفته‌اید، اگر ازدواج هم کنید، موقع برخورد با مشکلات، همین‌گونه رفتار خواهید کرد. بعد یکدفعه به خودتان می‌آیید و می‌بینید هنوز هم همان احساس بدبختی همراه شماست، فقط شرایط‌تان تغییر کرده. آن زمان مجرد بدبخت بودید و حالا متاهل بدبخت.
یک نکته مهم در مورد زندگی در این دنیا وجود دارد که کمتر کسی در مورد آن می‌داند.
زندگی در این دنیا مرحله به مرحله است. وقتی یک مرحله را با موفقیت پشت‌سر می‌گذارید، وارد مرحله بعدی می‌شوید. زمانی، وارد مرحله بعدی زندگی‌تان می‌شوید که مشکلات این مرحله‌ای که در آن قرار دارید را حل کنید.
هر گاه با مشکلات زندگی روبرو شدید و به جای حل کردن مشکلات پا به فرار گذاشتید یا مغلوب آنها شدید، بدانید دو حالت پیش روی شماست.
یا وارد مرحله بعدی زندگی نمی‌شوید، یا وارد مرحله بعدی می‌شوید اما همین حس ناراحتی و بدبختی را هم با خودتان حمل می‌کنید.
وقتی مجرد هستید، زانوی غم بغل نگیرید، با این کار، رفتن به مرحله بعد را سخت‌تر می‌کنید. کافی است شکرگذار همین لحظات قشنگ باشید، از اینکه زمان بیشتری را کنار پدرومادرتان هستید، ممنون خدا باشید. خیلی از دخترها از داشتن این نعمت محرومند.
به خاطر وقت بیشتری که دارید، سپاسگزار باشید و با اراده و خیلی مصمم به سمت هدفتان قدم بردارید. و بابت هر موفقیت کوچکی که به دست می‌آورید، شاد باشید و به خودتان افتخار کنید.
این قانون زندگی ماست:
هر وقت با خوشحالی دنبال حل مشکلات هستیم، به زندگی، این پیام را می‌دهیم که من آماده رفتن به مرحله بعد هستم. تو چنین شرایطی اگر ازدواج کنید، حتما، هم خودتان و هم همسرتان را خوشبخت خواهید کرد. زیرا شما کسی هستید که از دوران تنهایی مجردی، برای خودتان موفقیت و شادی بوجود آوردید. پس در این مرحله از زندگی هم، قادرید کارهای شگفت‌انگیزی انجام دهید.
اجازه
دهید: سوالی از شما بپرسم؟ اگر خداوند گوشه‌ای از زندگی آینده‌تان را به شما نشان می‌داد، اگر به شما اطمینان داده‌میشد که دو سال بعد‌ در فلان تاریخ مشخص، با فرد ایده‌آلی ازدواج می‌کردید، چه حسی داشتید. آیا هنوز هم غمگین و افسرده بودید؟ آیا باز هم احساس بدبختی می‌کردید؟ بدون شک خیر.
مطمئنا شاد و خوشحال بودید و از آنجایی که فکرتان دیگر درگیر ازدواج و غم و غصه نبود، شروع به برنامه‌ریزی برای لذت بردن از زندگی‌ و رسیدن به آرزوها و اهدافتان می‌کردید.

پس چیزی که مانع رسیدن شما به اهدافتان است، همچنین دلیلی برای اینکه افسرده و غمگین هستید، این است که فکر می‌کنید دیگر هیچوقت ازدواج نخواهید کرد.
لحظات حال خود را با این افکار مخرب از بین نبرید. شما از آینده چیزی نمی‌دانید. شاید درست برخلاف تصورتان، خدا آینده زیبایی را برایتان رقم زده. پس زندگی خود را با تلخکامی سر نکنید.مممکن است روزی به آرزوهای خود برسید، بعد بابت اینکه به خاطر این آرزوها، روزهای زیادی را با غم و اندوه گذراندید، پشیمان خواهید شد. 

۲ دیدگاه

  1. abdolnabi solimaniabdolnabi solimani میگه:

    خوب آدم بعد از یک سنی بیخیال ازدواج میشه. به خصوص بعد از ۲۷ سالگی. وقتی آدم یک چیزی را خیلی میخواد و تلاش میکنه و بهش نمیرسه دیگه ازش زده میشه و این طبیعیه.

    • درسته و این مساله تو آقایون بیشتر دیده میشه. وقتی سعی می‌کنند اما شرایط ازدواج و ندارن بی‌خیال میشن. اما برخوردی که با خانم‌ها میشه متفاوت‌تره. واسه همین خانم‌ها از نظر روحی حس بدی پیدا می‌کنند.

  2. فاطمه ...فاطمه ... میگه:

    دقیقا
    متن فوق العاده عالیی بود
    مشکل اینکه فرهنگ سازی نشده و همه به دختر مجرد به چشم بد نگاه میکنن درحالی که اگه بخوان میتونن حتی موفق تر از زمانی باشن که ازدواج کرده ان
    موفق باشید:))

    • سلام عزیزم.
      دقیقا. همینطوره.
      متاسفانه به خاطر فرهنگ غلط جامعه انرژی این دخترهای جوون به جای اینکه صرف ساختن یک زندگی عالی و پیشرفت بینظیر بشه، صرف تحمل نیش و کنایه دیگران میشه.
      به امید آینده‌ای بهتر برای همه جوونهای کشور عزیرم

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی