قوانین مورفی چیست؟ آیا واقعیت دارد؟
وقتی جوراب پاته، حتما دمپایی دستشویی خیسه!، بارون روزی میاد که رفته باشی کارواش، تو ظرف آجیل اولین چیزی که میخوری بادوم تلخه، وقتی تو ترافیکی همیشه لاین بغلی خلوتتره ، وقتی دنبال چیزی میگردی قطعا تو آخرین قفسه است، اینکه ترافیک در مسیرت زیاد باشه یا نه بستگی به این داره که دیرت شده یا خیر، وقتی چیزی را دورمیندازی تازه بهش احتیاج پیدا میکنی، وقتی چیزی را گم کردی، پیداش نمیکنی مگر اینکه یکی جاش خریده باشی،اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمیفهمند، کافیه یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه میفهمن!
هر کسی که جملههای بالا را میخونه، لبخند میزنه. فکر میکنید چرا؟
چون با این اتفاقها آشناست. اتفاقهایی که در بدترین زمان و مکان برای آدم رخ میده و کل برنامههای زندگیمونو بهم میریزه. در واقع یک جور بدشانسی درست و حسابی است.
اما آیا میدونید به این اتفاقات، قانون مورفی میگن؟
قانون مورفی چیست؟
قانون مورفی یا قانون بدشانسی یک نگاه بدبینانه به اتفاقات ناخوشایند اطرافمونه. اما چرا بدبینانه؟
چون در شرایط عادی ممکنه هزاران اتفاق خوب برای ما بیفته که هیچوقت اعتنایی بهش نمیکنیم و یا از هر ده باری که ماشین و به کارواش میبریم، یکبار بارون بیاد. اما همون یکبار تو حافظه ما ثبت میشه. چون اتفاقات بد با استرس و نگرانی بیشتری همراه است، به همین دلیل بیشتر تو ذهنمون میمونه.
شاید براتون جالب باشه که قانون مورفی یک قانون جهانیه. و همه مردم دنیا با این قانون آشنا هستند. این قانون برای اولین بار توسط مهندس مورفی بیان شده.
ماجرای قانون مورفی
هنگامی که کاپیتـان ادوارد مورفی مهندس نیروی هوایی، در سـال 1949 روی پروژه ای در نیـروی هـوایـی مشغول بررسی روند کار بود متوجه شد که ترانسفورماتور به صـورت نـادرسـتی سیم پیچی شده، در چنین وضعیتی مورفی در مـورد تکنسین مسوول، جمله زیر را میگه:
“اگر این تکنسین راهی باشه تا بتونه کـارشـو درسـت انـجـام نده، اون راهو پیدا میکنه.”
اما آیا قانون مورفی واقعیت داره؟
همه چی به طرز فکر ما برمیگرده. اگر باور داشتهباشیم که هر وقت قرار مهمی داریم، حتما تو ترافیک گیر میکنیم. حتما همین اتفاق میفته.
اگر باور داشتهباشیم هر جا که میریم حتما یک جای پارک خالی پیدا میکنیم، حتما این اتفاق میفته.
ولی اینها دلیل نمیشه قانون مورفی را بیفایده بدونیم. برعکس قانون مورفی مسائل ظریفی را تو کار و زندگی به ما یادآوری میکنه.
کسی که قرار کاری مهمی داره باید طوری برنامهریزی کنه که به موقع به قرار برسه. به طور مثال تصادف، ترافیک، پنچری ماشین و...
فردی که مسوول اجرای یک پروژه برنامهنویسیه، باید طوری برنامهریزی کنه تا چند روز قبل از تاریخ اجرا، کارش تموم بشه، چون احتمال اتفاقهای پیشبینی نشده همیشه وجود داره. به طور مثال :
خراب شدن هارد کامپیوتر، قطع برق و...
با اینکه هیچکس منکر تاثیر مثبتاندیشی در زندگی نیست. ولی برای اجرای دقیق کار خود، کمی هم باید قوانین مورفی را در نظر بگیریم.
سلام به نظر من طبق این زبانزد همیشه همه چیزها در بدترین و نامناسبترین زمان به خطا میروند و کارها را لنگ میگذارند. معمولاً هنگامی که شخصی همواره بدشانسی میآورد او را مشمول قانون مورفی مینامند. ممنونم دخترم پاینده و موفق و سلامت باشید.